Wednesday, October 21, 2009

ارزيابي استفاده از واکسن‌هاي ب1 و لاسوتا جهت هیپرایمونیزاسیون گله های مادر














دکتـر حـميـد شـجـاعي دکتر محمد صادق مددي

(مجتمع مرغ لاين بابلکنار)





مقدمه :

پايش سرولوژيکي مرغهاي مادر در دوران توليد به منظور کنترل بيماريها, بعنوان يک اصل پذيرفته شده در مديريت بهداشتي گله‌هاي مادر شناخته شده است. امروزه با استفاده از کنترل سرولوژيکي منظم در گله‌هاي مولد مي‌توان به دو هدف مهم دست يافت :

1. تأييد عملکرد واکسيناسيون و دستيابي به تيتر مناسب و کافي آنتي‌بادي در مراحل مختلف سني گله

2. تأييد وجود يا عدم بيماري در سطح گله

با توجه به اينکه برنامه‌هاي واکسيناسيون موجب ايجاد مصونيت فعال در پرندگان و مصونيت غيرفعال در نتايج آنها از طريق سطح زياد و يکنواخت پادتنهاي با منشإ مادري مي‌گردند, بنابراين تعيين کارآيي اين برنامه‌ها بسيار مهم بوده و از طريق اندازه‌گيري سطح پادتنهاي اختصاصي در پرندگاني که بصورت نمونه مورد بررسي قرار مي‌گيرند, تعيين مي‌گردد.

برنامه معمول واکسيناسيون در گله‌هاي مولد, تجويز واکسنهاي زنده (LASOTA , B1) در دوره پرورش و تزريق واکسن کشته روغني چند هفته قبل از مرحله توليد مي‌باشد که باعث ايجاد ايمني يکنواخت و بادوام در سطح گله مي‌شود. در صورتيکه بدلايل مختلف از قبيل واکسن نامناسب, تزريق بد, دز ناکافي و غيره, ايمني مناسب و پايدار در سطح گله ايجاد نگردد با استفاده از پايش سرولوژيکي گله مي‌توان زمان استفاده از واکسن مجدد در دوران توليد را تعيين نمود.

نيوکاسل از جمله بيماريهائي است که سبب بروز نوع حاد مسري در ماکيان مي‌گردد. لذا بمنظور دستيابي به يک توليد مطلوب و جلوگيري از خسارتهاي اقتصادي در گله‌هاي مادر, اجراي يک برنامه واکسيناسيون صحيح عليه بيماري نيوکاسل ضروري بوده و اطلاع از وضعيت ايمني اين گله‌ها در دوران توليد امري لازم مي‌باشد تا با آگاهي بموقع از پايين آمدن ميزان آنتي‌بادي جهت محافظت گله در مقابل اين بيماري, به هيپرايمونيزاسيون گله‌هاي مزبور اقدام نمود.

براي تعيين مقدار پادتنهايي که در نتيجه واکسيناسيون گله‌ها ايجاد مي‌گردد از آزمايشهاي کمي مختلفي شامل ممانعت از هماگلوتيناسيون (HI) و الايزا (ELIZA) و . . . استفاده مي‌شود. بنظر ميرسد HI به ميزان قابل ملاحظه‌اي دقيق‌تر, کم هزينه‌تر و مرسوم‌تر از ساير آزمايشها براي بيماري نيوکاسل باشد.

مواد و روش کار :

در يک گله تجارتي مرغ مادر آرين که داراي 4 سالن مجزا که هر يک به ظرفيت حدود 5000 قطعه بوده است, از سن 25 هفتگي به بعد به فاصله 5 هفته, از هر يک از سالنها حداقل از 20 قطعه پرنده خونگيري شد. و هر بار از حداقل 16 نمونه سرم براي هر يک از سالنها جهت آزمايش HI استفاده گرديد.

آزمايش HI به روش bانجام شـد و جهت تهيـه RBC , از خون جوجـه يکروزه استفاده و براي جلوگيري از انعقاد خـون با حجم مسـاوي Alsever مخلوط گـرديد. مخلوط حاصـل پس از سانتريفـوژ با سـرعتrpm 1800 بمدت 10 دقيقـه و تخليـه پلاسما, به نسبت 1 به 20 گلبول قرمز با سـرم فيزيولوژي مخلوط و عمل شستشو و سانتريفوژ 4 بار تکرار شد. نمونه RBC تهيه شـده به نسبت يک درصـد با سرم فيـزيولوژي مخلوط و سوسپانسيون حاصل جهت آزمايش HA و HI استفاده گرديد.

آنتي‌ژن مـورد استفاده نيـز از تزريق واکسـن LASOTA به تخم‌مرغ جنين‌دار تهيـه شـد. يراي اطمينان بيشتر از سوسپانسـيون تهيه شـده آنتي‌ژن Back-Titration HA انجام گرديـد. سـرم فيـزيولوژي 0.9 درصـد نيز جهت تهيـه رقت‌هاي مختلف سـريال سـرم با استفاده از دستـگاه Autodiluter استفاده شـد و در تمامي اين آزمايشـات 25 ميکروليتـر از سرم فيـزيولوژي با نمونـه سـرم مـورد آزمـايش, آنتـي‌ژن و گلبول قرمـز مورد استفـاده قـرار گرفت.

نتايج :

ميانگين تيتر HI سالنهاي شماره 2 و 3 در سن 40 هفتگي اين گله در جدول شماره 1 قيد گرديده است. در دو سالن ديگر ميانگين تيتر بيش از بوده بنابراين فقط در سالنهاي 2 و 3 واکسن B1 بميزان 1.2 دز براي هر پرنده بصورت آشاميدني تجويز شده است. ده روز بعد مجددا" با خونگيري از پرندگان همين سالنها آزمايش HI انجام و ميزان تيتر در اين دو سالن پس از تجويز واکسن تعيين گرديد (جدول 1) .

در ادامه کار کنترلي اين گله در سن 53 هفتـگي, اين بار سالنهاي شماره 1 و 3 با ميانگين تيترهاي زير (جـدول شماره 2) واکسيناسيون مجـدد تشخيص داده شـد و در اين مرحـله, از واکسن LASOTA بميزان يک دز براي هر پرنده در اين دو سالن استفاده شد و ده روز بعد با خونگيري و HI مجـدد ميزان افزايش تيتر در سالن‌هاي مذکور مشخص گرديد
(جـدول شماره 2) .

در بررسـي حاصل از نتايج تغييـرات ميانگين تيتر آنتي‌بادي دو سـالن در اثر تجويـز اين دو واکسـن, معلوم گرديـد که واکسـن LASOTA يک Log مؤثرتـر از واکسن B1 بوده است.

در پايان نيز, نتايج بدست آمده پس از مصرف واکسن B1 و LASOTA با استفاده از نرم‌افزار آماري SPSS در سطح 0.01 (P <>ميزان تيتر آنتي‌بادي و همچنين درصد توليد مورد بررسي آماري قرار گرفت. در اين بررسي مشخص گرديد : اختلاف ميزان تيتر آنتي‌بادي بعد از مصرف هر دو واکسن B1 و LASOTA نسبت به قبل از انجام واکسيناسيون معني‌دار بوده و تفاوت درصد توليد قبل و پس از مصرف واکسن B1 معني‌دار (P <> و LASOTA معني‌دار نبوده است.

بحث :

تزريق واکسنهاي کشته در دوره توليد, عوارضي نظير تزريق نامناسب و ايجاد واکنشهاي بافتي, وارد آمدن استرس بالا به پرندگان, هزينه زياد واکسيناسيون و . . . را دارا است.

تجويز واکسنهاي زنده نيز در دوره توليد موجب تأثير منفي روي توليد, ايجاد عوارض و عفونتهاي ثانويه, عدم ايجاد ايمني بالا و بادوام و . . . مي‌باشد.

همانطور که در طي مقاله اشاره گرديد در يکي از سالنها, ده هفته پس از مصرف واکسن B1 , کاهش تيتر آنتي‌بادي از حد ايمني‌بخش مشاهده شده و مجددا" اين پرندگان با واکسن LASOTA واکسينه شدند.

با توجه به نتايج حاصله, بنظر مي‌رسد در مراحل پاياني دوره و در موقعيتي که به دوام طولاني‌مدت تيتر آنتي‌بادي چندان نيازي نيست, با اطمينان کامل از عدم حضور ساير اجـرام بيماريزا در گله و با توجه به شـرايط آب‌وهوايي مي‌توان از واکسن زنـده LASOTA , جهت هيپرايمونيزاسيون گله‌هاي مولد استفاده نمود.

توصيه مي‌گردد براي دستيابي به يک نتيجه مطلوب در زمان هيپرايمونيزاسيون گله‌ها, موارد زير به دقت مورد توجه قرار گيرد :

ü جهت دستيابي به يک ايمني مناسب در مقابل بيماري نيوکاسل و تداوم آن در دوران توليد در گله‌هاي مولد, واکسيناسيون با واکسن غيرفعال قبل از شروع تخم‌گذاري با دقت بيشتري صورت گيرد.

ü با اندازه‌گيري منظم تيتر آنتي‌بادي بيماري نيوکاسل, در صورت ناکافي بودن ميزان آن جهت محافظت گله‌هاي مولد, نسبت به واکسيناسيون گله‌هاي مزبور براي افزايش تيتر محافظت کننده اقدام گردد.

ü تعيين زمان استفاده و نوع واکسن, اهميت فوق‌العاده‌اي در کارآيي واکسيناسيون در زمان توليد دارد لذا عوامل زيادي از قبيل موقعيت بيماري, در دسترس بودن واکسن, حضور ساير اجرام بيماريزا در گله, اندازه گله, سن گله, نيروي انساني مورد نياز, شرايط آب‌وهوايي, جنبه اقتصادي واکسيناسيون و . . . بايستي در واکسيناسيون مجدد مورد توجه قرار گيرد.

ü با توجه به احتمال آثار منفي واکسنهاي زنده بر روي توليد گله‌ها و همچنين وقوع عوارض ثانوي بعد از اين واکسنها, فشار عفوني فيلد, سن گله, شرايط آب‌وهوايي و مديريتي مهمترين عوامل تعيين کننده تجويز نوع واکسن جهت هيپرايمونيزاسيون گله‌هاي مولد مي‌باشد. لذا جهت به حداقل رساندن اثرات زيانبار واکسيناسيون در دوران توليد اطلاع کامل از وضعيت عمومي گله, امري ضروري است.